1- برخى برآنند که خلقت آدم علیه السلام ، متاءخر از خلقت انسان  بوده است و کوشیده اند از وارسى مجموعه آیات مربوط به خلقت آدم به این نتیجه برسند که این آیات ، با تئورى هاى علمى امروز، در حوزه زیست شناسى ، منافات ندارد. - خلقت انسان . دکتر یدالله سحابى شرکت انتشار، چاپ دوم . تهران 1346. صفحه 102 به بعد. نیز - دائرة المعارف تشیع ج 1 - ص 23 و 24.
2-
برخى این نظر را قبول ندارند و مى گویند: (... در قرآن کریم به طور تنکیر مى فرماید: انى جاعل فى الارض خلیفة ، یعنى من قرار دهنده هستم در زمین خلیفه و جانشینى را؛ اما نمى گوید خلیفه خودم ...) - قصص قرآن ، تاریخ انبیاء، تاءلیف محمد جادالمولى ترجمه و توضیح سید محمد باقر موسوى و على اکبر غفارى . نشر صدوق تهران - 1347. حاشیه صفحه 12.
3-
ترجمه تفسیرالمیزان ، - ج 1 - صفحه هاى 194 و 195 به نقل از تفسیر عیاشى و روایت عبدالله بن سنان .
4-  زیبایى و بلندى قامت آدم ، چه در روایات اسلامى (- العرائس ثعلبى قاهره 1325 ه -. ق و نیز - قرآن کریم سوره تین آیه ى 4) و چه در نوشته هاى یهودى (- برشیت ربا Rabba Bershit هشتم ، 1- دوازدهم ، 6- سانهدرین Sanherdrin 38 ب ) و چه نوشته هاى مسیحى (- غار گنجها of Cave Treasures چاپ بزولد، 12) ذکر شده است ... دانشنامه اى ایران و اسلام ، ج 1 ص 43.
5- منظور از علم به اسماء، تنها نامهاى یک عده از موجودات ، یعنى آن نام و لفظى که در لغت دارند، نبوده ، بلکه علمى بوده است که تواءم با کشف حقیقت وجود آنها بوده است ... خلقت و خلافت آدم در المیزان . ص 75.
6-
برخى و از جمله صدربلاعى (- قصص الانبیاء ص 18) زمان امر به سجده را پس ‍ از آموزش اسماء دانسته اند و نه بیدرنگ پس از آفریده شدن آدم .
7- توجه به کلمه صاغرین (در آیه 13 سوره اعراف ) و مفهوم حقارتى که در آن نهفته است ؛ خالى از عبرتى نیست . خداوند تکبر و خود بزرگ بینى را نشانه حقارت و خوارى شخص متکبر مى داند.
8-
در مورد جاى بهشت نظرهاى مختلف وجود دارد. علامه طباطبائى در المیزان برآنند که بهشت حالت برزخى داشته است و اصولا بهشت آدم ، بهشت خلد و جاوید نبوده است . رجوع فرمایید به المیزان فارسى ج 1، ص 154.
9-
درختى که آدم از خوردن میوه آن منع شد، سنبله گندم است به نظر ابن عباس  مجمع البیان ، ترجمه فارسى ج 1 ص 134.
10- شیطان براى آدم و حوا مرئى بود و او را مشاهده مى کردند.) - المیزان فارسى ج 1، ص 172.
11-  گرچه در قرآن بیش از این نیاورده ، ولکن معلوم است که شیطان براى یکسره کردن کار، حرفهاى دیگرى هم زده و در فریب آدم و همسرش ، اصرار ورزیده است ... - قصص قرآن تاریخ انبیاء استاد محمد احمد جادالمولى ، ترجمه و تنقیح سید محمد باقر موسوى و على اکبر غفارى ص 7.
12- مفسر بزرگ تشیع ، امین الاسلام ابوعلى فضل بن حسن طبرسى در تفسیر کبیر خود مجمع البیان مى نویسد:
باید دانست اخراج آدم از بهشت و هبوط به زمین ، از باب عقوبت و کیفر آدم نبود زیرا با دلیلهاى قطعى مى دانیم که ارتکاب گناه و قبیح بر پیامبران روا نیست و هر کس که انجام گناه را بر آنها جائز بداند، آنان را نشناخته و بزرگترین دروغ را به خداوند نسبت داده است . بنابراین اخراج آدم از بهشت ، از این جهت انجام گرفت که با خوردن آن میوه نهى شده ، مصلحت تغییر یافت و حکمت و تدبیر الهى ایجاب کرد که آدم و حوا به زمین بیایند و گرفتار تکلیف و مشقت گردند و لباس بهشتى از آنان گرفته شود و آنچه را خداوند از روى تفضل و لطف (و نه پاداش و استحقاق ) به آنها داده بود، از ایشان بازستاند تا امتحان شدیدتر شود؛ همانطور که کسى را پس از آنکه مدتى به او ثروت مى دهد، بى چیز مى کند... و همه اینها به خاطر آزمایش درون و به دست آوردن میزان مقاومت و صبر اشخاص است ... مجمع البیان ، ترجمه فارسى ، ج 1 ص 136 و 137.
نیز در همین زمینه رجوع فرمایید به المیزان فارسى ج 1 ص 171 و 172  نهى مزبور نهى کراهتى ارشادى بوده است به آنچه خیر و صلاحشان در آنست نه نهى مولوى
13- در تورات : هابیل و قائن - سفر پیدایش ، باب چهارم .
14-  قرآن کریم در مورد ازدواج فرزندان آدم ساکت است . روایات از اهل بیت علیهم السلام هم در این باره مختلف است ، البته در این میان فرضیات دیگرى هست که مقام ، گنجایش ذکر آن را ندارد...) - حاشیه على اکبر غفارى بر قصص قرآن تاریخ انبیاء تاءلیف جادالمولى ص 9
15- آیات مربوط به داستان آدم :
-
اعلام خلقت آدم و اعتراض فرشتگان : بقره / 30 تا 33.
-
خلقت آدم : آل عمران / 59 - نساء / 1- اعراف / 189 - اسراء / 61 - زمر / 6.
-
سجده فرشتگان بر او - بقره / 35 - اعراف / 11- اسراء / 61 - کهف / 50 - طه / 116.
-
حوا: بقره / 35 تا 38 - نساء / 1- اعراف / 19 تا 25 و 189 تا 192 - طه / 117.
-
آدم و حوا: اعراف / 22 تا 27 - طه / 121 و 123 - اعراف / 189.
-
مقام حضرت آدم نزد خداوند: آل عمران / 33 - طه 122.
-
امر به سجده بر آدم و خوددارى ابلیس ص / 71 - ص / 72 - حجر / 28 و 29 - اعراف / 11 - سراء / 61 - طه / 116 - بقره / 34 - کهف / 50 حجر / 30 و 31 - ص / 73 و 74.
-
سوال خداوند از علت تکبر ابلیس و پاسخ وى : ص / 75 - اعراف / 12 - حجر / 32 - ص / 76 - حجر / 33 - اسراء / 62.
-
پاسخ خداوند: اسراء / 63 - اعراف / 13 - اعراف / 18 - ص / 77 و 78 - حجر / 34 و 35.
-
آخرین تقاضاى ابلیس از خداوند: حجر / 36 - ص / 79 - اعراف / 14 - حجر / 37 و 38 - ص / 80 و 81 - اعراف / 15 - اسراء / 62.
-
پاسخ ابلیس و پافشارى بر فریفتن انسان ها (::اولاد آدم ): ص / 82 و 83 - حجر / 39 و 40 - اعراف / 16 و 17 - اسراء / 62.
-
پاسخ خداوند: اسراء / 63 و 64 و 65 - ص / 84 و 85.
-
نتیجه گیرى و هشدار خداوند به انسانها: یس / 60.
-
ورود دم به بهشت : بقره / 35 - اعراف / 19 - طه / 117 و 118 و 119.
-
آغاز وسوسه شیطان و فریب خوردن آدم : طه / 120 - اعراف / 20 و 21 و 22 - طه / 115 و 121 - بقره / 37 - اعراف / 23 - طه / 122.
-
هبوط: بقره / 36 - اعراف / 24 و 25 - بقره / 38 - طه / 123 و 124 - اعراف / 27.
-
هابیل و قابیل : مائده / 27، 28، 28، 29، 30، 31، 32.
-
مسائل متفرق دیگر مربوط به آدم : اعراف / 22 و 23 و 26 و 27 - طه / 115 - بلد / 3.
16- در عبرى یعنى درس خوانده ... مفسران او را با خنوخ (:: پیدایش 5/22، عبرانیان 11/5) یکى مى دانند. مى گویند که وى نیز، مانند خضر و الیاس حیات جاودانه یافت . او را مخترع لباس و قلم نویسندگى مى دانند. غلامحسین مصاحب / دائرة المعارف فارسى ج اول - ذیل ادریس .
17- درباره حضرت ادریس - على نبینا و آله و علیه السلام - در تمام قرآن کریم تنها چهار آیه آمده ؛ که در دو آیه از آن چهار آیه ، نام وى ذکر شده است : دو آیه در سوره مریم / آیات 56 و 57:
و اذکر فى الکتاب ادریس انه کان صدیقا نیبا - و رفعناه مکانا علیا و یاد کن (در این ) کتاب از ادریس ، همانا او بسیار راستگو و پیامبر بود. و ما او را به مکانى بلند فرا بردیم .
و دو آیه در سوره انبیاء / آیات 85 و 86:
و اسماعیل و ادریس و ذاالکفل کل من الصابرین - و ادخلناهم فى رحمتنا انهم من الصالحین .
و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل ، همه از شکیبایان بودند. و آنان را در رحمت خود در آوردیم (که ) آنها از صالحانند.
جز این چهار آیه ، در منابع اسلامى ، روایات بسیار نیز در مورد این پیامبر الهى وارد شده است که زنده یاد علامه طباطبائى در المیزان از منابع مختلف برخى از آنها را نقل کرده است ؛ از جمله در مورد شغل خیاطى آن پیامبر، مى نویسد:
 
در کافى به سند خود از عبدالله بن ابان از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که درباره حدیثى که در مورد مسجد سهله فرمود: مگر نمى دانى که آنجا جاى خانه ادریس پیغمبر است که در آنجا به خیاطى اشتغال داشته است .
سپس مرحوم علامه ذیل حدیث اضافه مى کند:
در میان اهل تاریخ و سیره نیز معروف است که ادریس علیه السلام ، اولین کسى بوده است که با قلم ، خط نوشته و اولین کسى بوده است که خیاطى کرده است .
مرحوم علامه از چند روایتى که در مورد ادریس نقل فرموده اند، سه روایت را درست و بقیه را از اسرائیلیات مى دانند.
داستانى را که ما در این کتاب به اقتباس و اختصار نقل کرده ایم روایت اول از سه روایتى است که کتاب اکمال الدین و تمام النعمه به سند خود از ابراهیم بن ابى البلاد، از پدرش ‍ و او از امام محمد باقر علیه السلام ، نقل کرده است ... - المیزان ج 27 ص 99 ببعد.
صاحب این قلم ، براى اطمینان بیشتر، در مورد صحت روایت به حضرت آیت الله حاج آقاى استادى از مدرسین حوزه علمیه قم و از کتابشناسان بزرگ شیعه ، رجوع کردم و ایشان نیز، روایت داستان ما را خدشه ناپذیر اعلام کردند.
بنابراین ، مختار اینجانب ، پس از تصفح تفاسیر و کتب مربوط، به خاطر اندک بودن مطالب درست در مورد حضرت ادریس علیه السلام و سکوت و کم گویى قرآن درباره این پیامبر الهى ، همین داستان است که در این کتاب ، البته با تلخیص و گزینش ، از روایت حضرت امام محمد باقر علیه صلوات الله ، نوشته ام .
18-
قصص یا داستانهاى شگفت انگیز قرآن مجید تالیف على قاضى زاهدى گلپایگانى - ص 74.
19- لازم به یادآورى است که بنابر برخى روایات ؛ کافران از آن پس تا هنگام عذاب زاد و و لد نداشتند، بنابراین هنگام طوفان کودکى در بین آنان باقى نبود.
20- آیات مربوط به داستان نوح :
اعراف /59 تا 64 و 133 - یونس / 71 تا73 - هود/ 25 تا 49 - اسراء/ 17 - مریم / 58 - مومنون / 23 تا 31 - شعرا / 105 تا 122 - عنکبوت / 14 و 15 - صافات / 75 تا 82 - قمر / 9 تا 16 - نوح / 1 تا 27 و 47 - آل عمران / 33 - تحریم / 10 - انببیاء/ 76 و 77 - ابراهیم / 9 - حج / 42 - فرقان / 37 - ص / 12 - (غافر) مومن / 5 - ق / 13 - حاقه / 11
21- حضرت هود - على نبینا و آله و علیه السلام - از نوادگان حضرت نوح (علیه السلام ) و نامش با هدایت همریشه است . اصطخرى مى نویسد که قبر این پیامبر در حضرت موت  است . (لغتنامه دهخدا ذیل هود) و نیز مسالک اصطخرى . قوم او عاد نام داشته است (سوره اعراف / آیه 65).
22-
در کتابهاى لغت عربى و تفاسیر، این کلمه را به توده هاى شن منحنى ، ترجمه کرده اند
جغرافیانویسان اسلامى ، محل آن را بیابان ریگزار جنوب عربستان واقع در شمال الرمله میان حضرموت و عمان ، مى دانستند ولى جغرافیانویسان جدید اروپایى ، احقاف را تمام الرمله یا نیمه غربى آن مى دانند.
اعراب بیابان نشین جنوب عربستان ، ناحیه کوهستانى ساحلى ظفار به سمت مغرب تا عدن را برالاحقاف مى نامند که دره مرکزى آن وادى حضرموت است
دائرة المعارف فارسى غلامحسین مصاحب ج 1 ذیل احقاف .
23-
آیات مربوط به داستان هود:
اعراف /65 تا 72 - هود / 50 تا 60 -مومنون / 31 تا 41 - شعراء/ 124 تا140 - احقاف / 21 تا26 قمر / 18.
قوم هود (عاد): اعراف / 65 تا 72 - توبه / 70 - هود / 50 تا 60 - مومنون / 31 تا 26 - قمر / 18 تا 22 - حاقه / 4 تا 8 - فجر / 6تا8.
24-
ثمود، یکى از قوم اقوام قدیم عرب بود که مانند قوم عاد، مدتها پیش از ظهور اسلام نابود شده بود. مدارک قدیمى چندى حاکى از جنبه تاریخى نام و وجود قوم ثمود است که از آن جمله است کتیبه سارگن (مربوط به 715 قبل از میلاد) و آثار کلاوه یوس بطلمیوس و پلینى . مرکز آنان ظاهرا دومة الجندل و حجر بود، ولى در تمام قسمت شمال غربى جزیرة العرب و مملکت نبطیان تا حوالى العلاء منتشربودند دائرة المعارف فارسى مصاحب .
25- آیات مربوط به داستان صالح :
اعراف /73 تا 79 - هود /61 تا 68 - شعراء / 142 تا159 - قمر / 23 تا 32 - شمس / 11 تا 15 - نمل / 45 تا 53.
آیات قوم صالح (:: ثمود): غافر (مومن ) / 31 - اعراف / 73 تا 79 - ذاریات 43 تا 45 - توبه / 70 - قمر / 23 تا 32 - هود / 61 تا 68 - بروج / 17 - حجر / 80 تا 84 - فجر / 9 - فرقان / 38 - شعراء / 141 تا 159 - نمل / 45 تا 53.
26-
ایوب (در عبرى یعنى آنکه به خدا رجوع مى کند) - دائرة المعارف فارسى مصاحب .
27- در قرآن کریم نام ایوب (علیه السلام ) در آیات مذکور در ذیل ، آمده است :
نساء / 163 - انعام / 84 - انبیاء / 83 و 84 - ص / 41 تا 44.
28- جرهم . قبیله قدیم عرب که به نقل روایات ، از یمن به مکه مهاجرت کرده و در آنجا سکنى گرفته بودند.... از بعضى قرائن بر مى آید که در بناى کعبه دخالت داشته اند و بعد از آنها، مکه در حکم قریش ، در آمده است .
نقل به اختصار از دائرة المعارف فارسى مصاحب ذیل : جرهم
29- کوفیه : (با: چفیه ): دستمال بزرگى که اعراب بر سر مى نهند و با رشته اى به نام عگال (:: عقال )، آنرا مى بندند.
30- هاجر: نام یکى از دو زن ابراهیم . هدیه پادشاه مصر به سارا به عنوان کنیز. چون ابراهیم را از ساره ، فرزند نیامد و ساره دریافت که ابراهیم از این بابت آزرده خاطر است هاجر را به او بخشید. ابراهیم را در 86 سالگى از او پسرى آمد که نام او را اسماعیل نهاد.
نقل به اختصار از لغتنامه دهخدا
31- اسماعیل یا اسمعیل : اصلا عبرى و به معناى آنکه خدا او را شنید پسر ابراهیم از هاجر. نابرادرى اسحاق . به علت حسد ساره (زن دیگر ابراهیم ) ناچار شد اسماعیل و مادرش را به جاى دورى (بنا به گفته منابع اسلامى مکه ) ببرد.
به کمک پدرش خانه کعبه را ساختند و اعراب از او پیدا شدند، همانگونه که عبرانیان از نابرادرى او اسحاق پدید آمدند.
نقل به اختصار از: دائرة المعارف فارسى مصاحب
32- شهر اور Ur... ناحیه قدیم سومر، جنوب بابل ، مطابق مقیر (:: قیرى ) کنونى (جنوب عراق ، بین بصره و بغداد) و از مراکز مهم فرهنگ سومرى ...
نام این شهر بزرگ که تاسیسش از ازمنه بسیار قدیم است ، در قرن چهارم قبل از میلاد از تاریخ برافتاد و پس از آن در زیر خاک و شن مدفون شد و فراموش گردید. محلش در قرن 19 کشف شد... بعدها اعراب آنرا تل المقیر (::تپه قیرى ) نامیدند و کاوش در همین تل بود که به اکتشاف شهر اور انجامید... اور شهر تجارتى بزرگى بر کنار فرات بود... شاید تغییر مجراى فرات ، سبب انحطاط و انقراض آن شده باشد
نقل به اقتباس و تلخیص از دائرة المعارف فارسى مصاحب / ذیل اور
33-  آزر: در قرآن ، نام پدر یا جد پدرى یا مادرى ابراهیم که بت مى پرستید و دعوت ابراهیم را به توحید نپذیرفت . ابراهیم از ترس آزار او و کسانش ، سرزمین خود را ترک گفت و به کنعان رفت . - انعام / 74 و مریم 42 - 50
دائرة المعارف فارسى مصاحب / ذیل آور
34- شاه بابل ... که دعوى خدائى کرد. ابراهیم در عهد او به پیغمبرى مبعوث گشت و خلق را به پرستش خداى یگانه دعوت نمود و بت هاى بابلیان را در هم شکست . به فرما نمرود آتشى برافروختند و ابراهیم را در آتش افکندند اما به خواست خدا، آن آتش ‍ بر ابراهیم گلستان گشت ... در اوج غرور پشه اى در بینى او جاى گرفت و... هلاکش ‍ کرد
نقل به اختصار از لغتنامه دهخدا
35- در شریعت اسحاق ، شاید ازدواج دو خواهر جایز بوده است اما در شریعت مقدس اسلام ، جمع بین دو خواهر در ازدواج ، حرام است .
36-
یعقوب فرزند اسحاق و نواده ابراهیم . اسم او عبرى است .... او اسرائیل نیز مى گویند که به عبرى یعنى بنده خدا. و قوم بنى اسرائیل به آنحضرت منسوبند
لغتنامه دهخدا.
37- آیات مربوط به داستان یعقوب :
بقره 132، 133، 136، 140 - آل عمران : 84، 93- انعام : 84 - هود: 71 - مریم : 49 عنکبوت : 27 - ص : 45 تا 47 - یوسف : 84، 38، 93، 96، 94 67، و 68، 83، 13، 86، 85، 18، 6، 8 و 9 11، تا 18، 61، 63، 78 و 80 تا 87 و 98 - ص : 46 و 47 - انبیاء: 73 - نساء: 163.
38-تعبیر قرآن ، غیابة الجب است یعنى جایى از چاه که سکو مانند مى ساخته اند و در هنگامى که آب چاه پایین تر مى رفته است از آنجا طناب مى افکنده اند و آب مى کشیده اند تا طناب برسد.
39- زلیخا: در روایات اسلامى نام زنى که گویند زوجه پوطیفار (عزیز مصر) بود و نسبت به یوسف اظهار عشق کرد... نام زلیخا در قرآن نیامده است ...
در یکى از داستانهاى قدیم مصر که مربوط به عهد دامسس دوم است ، حکایتى شبیه به حکایت یوسف و زلیخا، هست ...
نقل به اختصار از: دائرة المعارف فارسى مصاحب
40- آیات مربوط به داستان یوسف :
سوره یوسف : آیات 1 تا 101 - انعام : 84 - مؤ من (غافر): 34.
41- از وره هود آیه 89 معلوم مى شود که شعیب بعد از نوح و هود و صالح و لوط و زمان او نزدیک به لوط بوده است .
در سوره شعراء آیات 176 و 177 قوم شعیب اصحاب الایکه نامیده شده است و شهر او در سوره هود و سوره هاى دیگر، مدین است .
مفسرین از آیاتى که در سوره قصص آمده است - و در آن جا داستان ورود موسى به مدین و داماد شدن او ذکر شده - استنباط کرده اند که پدر زن موسى همان شعیب بوده است در صورتیکه در این فصه ، نام شعیب در قرآن مذکور نشده است ... به موجب آیات سوره هود، شعیب مردم خود را به یکتاپرستى و درست داشتن پیمانه و ترازو دعوت کرده است ولى آن ها پذیرفته اند و در نتیجه ، عذاب الهى برایشان فرود آمده و همه را نابود کرده است .
دائرة المعارف فارسى مصاحب
42- آیات مربوط به داستان شعیب :
اغراف : 85 تا 93 - هود: 84 تا 95 - شعراء: 176 تا 191 - قصص 23، 27 و 28 و 29 - حج : 44 - عنکبوت : 36 و 37 - ق : 15.
در مورد مدین : اعراف 85 و 88 و 90 و 91 طه : 40 - توبه : 70 - هود: 84 تا 95 - حجر: 78 و 79 - شعراء: 176 تا 191 - قصص : 22 تا 26 و 46 - عنکبوت : 36 و 37 - حج : 44 - ص : 13 - ق : 15.
43-
مؤ من آل فرعون :... گویند از آل فرعون ، تنها خربیل یا شمعان نام ، ایمان داشت و ایمان خویش مى نهفت و بعضى گویند سه تن بوده اند که ایمان داشته اند: خربیل و آسیه زن فرعون و آن مرد که قصد قتل موسى را به موسى خبر داد. - لغتنامه دهخدا.
44- یوشع بن نون : نواده یوسف ، خلیفه و ساحب موسى ، یوشع پس از مرگ هارون ، سه سال وصى موسى شد. او پیامبرى مرسل و مستجاب الدعوه بود. در تواریخ آمده است که هارون و یوشع بن نون براى موسى (ع ) نویسندگى مى کردند و گویند عمه زاده موسى بود و نیز گویند یسع که در قرآن آمده ، هموست .
نقل به اختصار از: لغتنامه دهخدا.
45-
آیات مربوط به داستان موسى و هارون :
آیات مربوط به موسى : بقره / 51 تا 55، 60 و 61 و 67، 87، 92، 108، 136، 246، 248 - آل عمران / 84 - نساء / 153 تا 155 - مائده / 20 تا 26 - انعام / 84، 91، 154 - اعراف / 103 تا 172 - یونس / 75 تا 95 - ابراهیم / 5 تا 8 - اسراء / 2 و 101 تا 104 - کهف / 60 تا 82 - طه / تا 101 - مؤ منون / 45 تا 49 - شعراء / 2 و 5 و 10 تا 68 - نمل / 7 تا 14 - قصص / 3 تا 43 - صافات / 114 تا 122 - غافر(مؤ من ) / 23 تا 29، 37، 45 - زخرف / 46 تا 56 - دخان / 17 تا 33 - ذاریات / 37 تا 40 - نازعات / 15 تا 26 - احزاب / 7 و 69 - مریم / 51 و 52 - حج / 44 - عنکبوت / 39 - فصلت / 45 - شورى / 13 - صف / 5 - مزمل / 15 - نازعات / 17 تا 19سجده / 23 - هود / 110 - فرقان / 35 - انبیاء / 48.
46- در فاصله زمانى بین پیامبران اولوالعزم ، گاه در یکزمان ، پیامبرانى با هم و همزمان در میان چند قوم (و گاه هر چند نبى زیر نظر یک پیامبر ارشد) به وظیفه نبوت الهى ، به فرمان خداوند، عمل مى کردند. از جمله در زمان حضرت حزقیل (ذوالکفل )، حدود هفتاد پیامبر در میان بنى اسرائیل وجود داشتند. از آنجا که از زمان ظهور حضرت موسى علیه السلام ، مدتى دراز گذشته بود و اغلب بنى اسرائیل ، دچار طغیان و سرکشى شده بودند و پیامبران الهى را آزار مى کردند و حتى مى کشتند؛ حضرت حزقیل ، این هفتاد نبى را که در دست بنى اسرائیل اسیر بودند و احتمال قتل آنان مى رفت ؛ با خردمندى و حکمت خویش ، از چنگال آنان رهانید و همه را از مرگ حتمى نجات بخشید و هر یک را به سویى گسیل داشت . او در راه نجات آنان ، جان خود را نزد دشمنان آنان کفیل کرد. او به یاران خود مى گفت : اگر من یک تن کشته شوم ، بهتر است تا آنکه خون هفتاد نبى ، بر زمین ریخته شود.
بدین طریق ، او آنان را نجات داد و خود در چنگ دشمنان آن پیامبران باقى ماند و هنگامى که از وى خواستند تا آنها را باز گرداند، فرمود من نمى دانم کجا رفته اند. پس در پى قتل خود او بر آمدند اما خداوند او را نیز از قید و کید آنان ، نجات داد. هم از این روى ، که آن پیامبر ایثارگر، جان خویش را کفیل رهایى دیگران کرد، به او ذوالکفل لقب دادند. سلام خدا بر او باد.
47-
یا چنان که برخى از مفسران تعبیر کرده اند، آنان با همان استنکاف از جهاد، در واقع از جهت اجتماعى در حکم مرده محسوب بودند و خداوند دل آنان را میراند، اما دیگر بار با رهنمودهاى پیامبرانه حضرت حزقیل (ع )، به راه آمدند.
48- آیات مربوط به داستان ذوالکفل : انبیاء / 85 و 86 - ص / 48.
49- الیاس شکل یونانى و قرآنى ایلیا)ى عبرى است . ایلیا در عبرى یعنى : (خداى من یهوه است ). در حدود 875 قبل از میلاد مسیح مى زیسته است و پیغمبر بنى اسرائیل بوده است . ماءموریت وى آن بود که بعل پرستى را که ایزابل زن اخآب در اسرائیل رواج داده بود، از میان بردارد...
رداى مقدس خود را به شاگردش الیشع واگذاشت ...)
نقل به اختصار و گزینش از: دائرة المعارف فارسى مصاحب .
50-
الیسع نام قرآنى الیشع عبرى است . در عبرى الیشع یعنى (خدا نجات است ).
پیغمبر بنى اسرائیل ، کار ایلیا (:: الیاس ) را در زمان جانشینان اخآب ، ادامه داد...)
نقل به اختصار از دائرة المعارف فارسى مصاحب .
51-
برخى الیسع را پسر عموى الیاس دانسته اند (قصص شگفت انگیز یا داستانهاى قرآن مجید، تاءلیف قاضى زاهدى گلپایگانى ص 716) اما مدرک متقنى در مورد این دانسته خود ارائه نکرده اند.
52- در قرآن کریم نام الیسع در دو آیه آمده است :
1.
سوره انعام / آیه 86: و اسمعیل و الیسع و یونس و لوطا، کلا فضلنا على العالمین .
2.
سوره ص / آیه 48: واذکر اسماعیل و الیسع و ذاالکفل و کل من الخیار.
نام حضرت الیاس (ع ) نیز تنها سه بار در قرآن آمده است :
1.
آیه 85 از سوره انعام :
و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس کل من الصالحین .
2.
آیه (122) از سوره صافات :
و ان الیاس امن المرسلین .
3.
آیه 130 از سوره صافات :
سلام على آل یاسین .
که برخى مفسرین آل یاسین را آل الیاس معنى کرده اند البته مجموعه آیات 122 تا 132 از سوره صافات درباره این پیامبر است :
و ان الیاس امن المرسلین . اذقال اقومه الا تتقون اتدعون بعلا و تذرون احسن الخالقین . الله ربکم و رب آبائکم الاولین . فکذبوه فانهم لمحضرون . الا عبادالله المخلصین و ترکنا علیه فى الاخرین . سلام على آل یاسین . انا کذلک نجزى المحسنین . انه من عبادنا المؤ منین .
53- صندوق مقدس ، به فرمان حضرت موسى (ع )، براى حفظ شریعت و به یادگار خروج بنى اسرائیل از مصر و نجات از فرعون و استقلال دولت بنى اسرائیل ، ساخته شده بود. بر این صندوق ، صورت دو فرشته بود و در درون آن الواح تورات و کاسه اى از من و نیز عصاى هارون جاى داشت . این صندوق مقدس و محترم بود و در جنگ پیشاپیش لشکر برده مى شد تا به احترام و دلگرمى آن در نبرد بکوشند. وقتى فلسطینیان ساحل دریا - جایى که امروز نوار غزه مى گویند - در جنگى بر آن صندوق دست یافتند و آن را به شهر خود بردند، بنى اسرائیل دلشکسته شدند. اما فلسطینیان پس از بردن آن دچار طاعون شدند پس آن را به ارابه اى که چند گاو آنرا مى کشید نهادند و در بیابان رها کردند... حواشى شعرانى بر تفسیر ابوالفتح رازى . به نقل از حواشى ص 179 تاریخ انبیاء محمد جادالمولى تنقیح و ترجمه على اکبر غفارى - محمد باقر موسوى .
54-
احادیث معتبر، طالوت را پیامبر نمى دانند اما ما به هر حال در ارتباط با زندگى داود(ع )، از او نام بردیم .
55- داود (در عبرى به معنى محبوب ) در کمال نظم ، پیامبرى و فرمانروایى مى کرد. نظم را در زندگى شخصى نیز رعایت مى کرد. از نواده هاى یهودا بود و پس از وى ، در سال 476 (بعد از خروج بنى اسرائیل از مصر) سلیمان به پیامبرى و فرمانروایى رسید.
مى گویند در زمان داود بود که بنى اسرائیل از صورت قبائل پراکنده به صورت امت واحد در آمدند و او پایتخت را از حبرون به اورشلیم آورد (دائرة المعارف فارسى مصاحب ذیل داود)
56- آیات مربوط به داستان داود:
بقره : 251 - مائده : 78 - انعام : 84 - انبیاء: 78 تا 80 - سباء: 4 و 10 و 11 و 13 - ص : 17 تا 26 - نمل : 15 - نساء: 163 - اسراء: 55.
57-
سلیمان به سبب ذکر نام وى در قرآن ، نزد مسلمانان مشهور است و در روایات اسلامى در باب او و زوجه اش بلقیس داستانها آمده است . پیغمبرى را از داود به ارث برد و خداوند اسرار بسیارى از علوم و فنون غریبه و زبان حشرات و طیور را به وى آموخت و سپاهى از جن و انس تحت فرمانش قرار داد و بدینگونه وى دیوهاى متمرد را در بند کشید و بناهاى عظیم بر پا کرد. بعضى از افسانه هاى مربوط به او با افسانه هاى مربوط به جمشید، شاه داستانى ایران ، مخلوط شده است .
به اختصار از دائرة المعارف فارسى مصاحب
58- در قرآن کریم هم در مورد داود و هم سلیمان ، فرموده است :
و کلا آتیناه حکما و علما.
59- سبا یا سباء: نام قوم و مملکتى در قسمت جنوب غربى جزیرة العرب در هزاره اول قبل از میلاد. سبائیان یا قوم سبا، یکى از سه قومى بوده اند که در تاریخ عربستان جنوبى ، نقش مهمى داشته اند. (دو قوم دیگر: معینیان و حمیریان ). و آنان را نخستین قوم عربستان جنوبى شمرده اند که به آستانه تمدن گام نهادند... مملکت سباء به سبب ذکر آن در قرآن در قصه سلیمان و همچنین مساءله سیل العرم (سبا / آیه 15) که براى سبا فرستاده شد، نزد مسلمانان شهرت بسیار یافته است .
نقل به اختصار از دائرة المعارف فارسى مصاحب ذیل سباء.
60-
بلقیس : نام ملکه سبا در ادبیات فارسى و عربى ... در قرآن (نمل 15 - 45) نام بلقیس نیامده و فقط عنوان ملکه سباء ذکر شده است ...
برخى از مفسران نوشته اند که سلیمان پس از آن بلقیس را به همسرى خود در آورد...
نقل به اختصار از دائرة المعارف فارسى مصاحب .
61- آیات مربوط به داستان سلیمان :
بقره : 102 - انهام : 84 - انبیاء: 79 تا 82 - نمل : 16 تا 44 - سباء: 12 تا 21 - ص : 30 تا 40 - نساء: 163.
62- یکى از بنى اسرائیل است که بنابر تصریح قرآن ، یهودیان یا بعضى از ایشان ، عقیده داشته اند که وى پسر خداست چنانکه مسیحیان عیسى را پسر خدا مى دانند...
اشاره اى در قرآن هست درباره کسى که بر دهکده اى مى گذشت و در اندیشه اش چنین آمد که خداوند این دهکده و مردم آن را چگونه زنده خواهد کرد. پس خداوند او را صد سال میرانید و زنده کرد تا چگونگى رستاخیز و بعث را بدو نشان دهد (بقره / 261). مفسرین ، اغلب این شخص را که در آیه نامى از او برده نشده است ؛ عزیر دانسته اند...
نقل به اختصار از: دائرة المعارف فارسى مصاحب .
63- بخت نصر: عالى ترین لقبى که به دو پادشاه بزرگ بابل داده شده یکى به بنوکد نصر اول 1112 - 1146 قبل از میلاد و دیگرى به بنوکد نصر دوم 605 - 562 قبل از میلاد. - فرهنگ معین .
64-
آیات مربوط به داستان عزیر:
بقره : 259 - توبه : 30.
65- یونس بن متى ، نام پیامبرى که به تازى ذوالنون نیز گویند.
پیامبرى از بنى اسرائیل ... که بر اهل نینوى مبعوث شد و بى فرمان ، از میان قوم برفت و براى این ترک اولى ، ماهى نون  او را بیوبارید... سپس توبه کرد و خداى تعالى نافرمانى او ببخشید و از شکم ماهى رهایى داد. به همین سبب او را ذوالنون و صاحب الحوت لقب داده اند که به معنى خداوند ماهى و همدم ماهى باشد...
به اختصار از فرهنگ دهخدا.
ناصر خسرو علوى قبادیانى در سفرنامه خویش درباره محل قبر یونس مى نویسد:... چون از زیارت آن موضع (کوهى که در نزدیکى شهر طبریه قرار دارد) برگشتم به دیهى رسیدم که آن را کفرکنه مى گفتند و جانب جنوب این دیه ، پشته اى است و بر سر آن پشته ، صومعه اى ساخته اند نیکو و درى استوار بر آنجا نهاده و گور یونس نبى علیه السلام در آنجاست . سفرنامه ناصر خسرو تصحیح دکتر دبیرسیاقى چاپ اول . ص 22.
66-
آیات مربوط به داستان یونس :
انعام : 86 - نساء: 63 - انبیاء: 87 و 88 - صافات : 139 تا 148 - قلم : 48 تا 50 - یونس : 98.
67- زکریا... و زوجه اش پیر بودند و فرزندى نداشتند. روزى در وقت عبادت ، جبرئیل به وى خبر داد که صاحب پسر خواهد شد....
قصه زکریا و نگهدارى و پرستارى از مریم در محراب معبد (بیت المقدس ) در قرآن نیز آمده است . در قصه هاى اسلامى مربوط به پیامبران زکریا از انبیائى است که به شهادت مى رسند، پس از کشته شدن پسرش یحیى (:: یوحنا)، به درختى پناه مى برد، درخت باز مى شود و زکریا بدرون آن مى رود، اما گوشه جامه وى بیرون مى ماند، ابلیس مردم را خبر مى دهد و آنان درخت را اره مى کنند و بدین گونه زکریا به شهادت مى رسد. - نقل به اقتباس و اختصار از: دائرة المعارف فارسى مصاحب ، در دیوان ناصر خسرو آمده است :
به جاى بد زکریا که کشته شد یحیى
 
گزیده اى که به پاکى بد از جهان اخیر
 
ز بعد او زکریا بماند هفتصد سال
 
بریده گشت به دو نیمه ، در میان شجر
68- آیات مربوط به داستان زکریا و یحیى :
آیات مربوط به زکریا: آل عمران : 37 تا 41: انعام : 85 - مریم : 2 تا 15 - انبیاء: 89 و 90.
ایات مربوط به یحیى : آل عمران : 39 تا 41: انعام : 85 - مریم : 7 و 12 تا 15 - انبیاء: 90.
69-
آیات مربوط به داستان عیسى (ع ):
بقره ، 87 و 136 و 253 - آل عمران : 39 تا 62 و 85 و 33 - مائده : 72 تا 78 و 110 و 120 و 17 و 46 - انعام : 85 - مریم : 19 تا 35 - زخرف : 57 تا 64 - انبیاء: 91 - مؤ منون : 50 - حدید: 27 - نساء: 157 تا 159 و 171 و 172 و 163 - توبه : 30 و 31 - صف : 6 و 14 - شورى : 13 - احزاب : 7.
70- پیامبر مى فرمود: انا اعربکم انا قرشى واستر ضعت فى بنى سعد بن بکر. من از همه شما فصیحترم چون هم قریشى ام و هم در قبیله بنى سعد بن بکر شیر خورده ام - تاریخ پیامبر اسلام دکتر آیتى دکتر گرجى ص 58 به نقل از سیره ابن هشام ج 1 ص 176 چاپ 1355 هجرى .
71-
در هنگام میلاد رسول خدا، اتفاقات شگرفى به ظهور رسید که در کتابهاى تاریخ و سیرت پیغمبر(ص ) به تفصیل آمده است از جمله : ایوان کسرى  لرزید و سیزده یا چهارده کنگره آن فرو ریخت ؛ دریاچه ساوه فرو نشست ، آتشکده فارس ‍ خاموش شد با آنکه هزار سال بود خاموش نشده بود و بت ها همگى به رو در افتاد.
تاریخ پیامبر اسلام - تاءلیف دکتر آیتى و دکتر گرجى ص 56 به نقل از تاریخ یعقوبى ج 1/359 بحار ج 15/257 امالى صدوق ص 171 اکمال الدین ص 112.
72-
مادر رسول الله پیش از آن نام او را احمد گذارده بود - سیره حلبى ج 1 ص 92 به نقل از فروغ ابدیت تاءلیف آیة الله سبحانى .
73- حسان بن ثابت شاعر رسول خدا(ص )، بعدها در مورد این نامگذارى گفته است :
فشق له من اسمه لیجله
 
فذوالعرش محمود و هذا محمد
خداوند نام او را از اسم خویش مشتق کرد تا او را بزرگ دارد؛ پس نام آنکه در عرش است محمود و نام این یک ، محمد است .
طبق آمار دقیقى که برخى از تاریخ نویسان به دست آورده اند؛ تا آن روز، فقط شانزده نفر به این اسم نامگذارى شده بودند چنانکه شاعرى در این مورد گفته است :
ان الذین سموا باسم محمد
 
من قبل خیر الناس ضعف ثمان
یعنى کسانى که (پیش از پیامبر اسلام ) به اسم محمد نامگذارى شده اند، شانزده نفر بوده اند. ناگفته پیداست که هر چه مصداق یک لفظ کمتر باشد، اشتباه در آن خواهد بود... باید مصداق نام آن حضرت به قدرى کم باشد که راه هر گونه تردیدى را در تشخیص پیامبر اسلام از بین ببرد...
به نقل از: فروغ ابدیت تاءلیف آیة الله سبحانى صفحه 126 و 127.
74-
حمزه علیه الصلوة و السلام ، از دو جهت برادر رضاعى پیامبر(ص ) بود؛ هم از طریق ثویبه و هم از طریق حلیمه با همین یک روز شیر خوردن . - تاریخ پیامبر اسلام تاءلیف آیتى ، گرجى ص 58 به نقل از امتاع الاسماع ص 6.
75-
تاریخ پیامبر اسلام آیتى و دکتر گرجى - ص 59 به نقل از طبقات ابن سعد ج 1 ص 116 چاپ بیروت .
76- همان .
77- همان .
78- طبقات ابن سعد ج 1، ص 116 چاپ بیروت 1380 ه -. به نقل از یادداشت دکتر گرجى بر کتاب تاریخ اسلام ص 59.
79-
اینان در واقع خویشان مادرى محمد از طرف مادر عبدالمطلب بودند - تاریخ پیامبر اسلام تاءلیف دکتر آیتى ، تعلیق و تحشیه دکتر گرجى ص 52.
80- دعوا ابنى ، فوالله ان له شانا - سیرة النبى ، ج 1 ص 180 به نقل از تاریخ پیامبر اسلام ص 60.
81- بحار، ج 15 ص 151؛ به نقل از همان کتاب ص 61.
82-  نسب ائمه معصومین علیهم السلام و همه طالبیان یعنى بنى على ، بنى جعفر و بنى عقیل که انسابشان در کتاب (عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب ) تاءلیف (جمال الدین احمد بن على حسینى ) معروف به ابن عنبه ، متوفى به سال 828 هجرى و شرح فداکارى آنان در کتاب مقاتل الطالبیین تاءلیف ابوالفرج على بن حسین اصفهانى ، متوفى به سال 356 هجرى آمده است به (ابوطالب بن عبدالمطلب و نسب بنى العباس از جمله 37 نفر خلفاى عباسى عراق (132 - 656 ه -. ق ) به عباس ‍ بن عبدالمطلب و نسب 17 نفر خلفاى عباسى مصر (659 - 923) به سى و پنجمین خلیفه عباسى عراق یعنى الظاهر بالله (622 - 623) مى رسد.
هاشم  در یکى از سفرهاى خود به مدینه با سلمى دختر عمرو خزرجى ازدواج کرد و عبدالمطلب از وى تولد یافت و در موقع وفات هاشم ، عبدالمطلب نزد مادر خویش در مدینه ماند و هنوز پسرى نابالغ بود. مطلب بن عبدمناف ، بعد از برادرش هاشم امر مکه و سقایت و رفادت حاجیان را به عهده گرفت و چون عبدالمطلب  بزرگ شد مطلب خود به مدینه رفت و از مادر وى اجازه گرفت و او را با خود به مکه آورد، و چون او را ردیف خویش سوار کرده بود مردم بى خبر از حقیقت امر گفتند: مطلب ، بنده اى خریده است اما مطلب مى گفت : واى بر شما این پسر برادر من هاشم  است و او را از مدینه مى آورم . از آن روز براى او نام عبدالمطلب معروف گشت و نام اصلى وى که شیبة یا شیبه الحمد بود از یاد رفت .
عبدالمطلب را چند نام بود که عرب و پادشاهان ایران و حبشه و روم او را به آن نام ها مى شناختند از جمله عامر، شیبة الحمد، سیدالبطحاء، ساقى الحجیج ، ساقى الغیث ، غیث الورى فى عام الجدب ، ابوالسادة العشره ، حافر زمزم ... - تاریخ پیامبر اسلام تاءلیف دکتر آیتى - دکتر گرجى صفحه 45 و 46.
83- کنیه ابوطالب ، عبدمناف بود.
84-
اوصیک یا عبدمناف بعدى
 
بمفرد بعد ابیه فرد
 
فارقه و هو ضجیع المهد
 
فکنت کالام له فى الوجد
 
تدنیه من احشائها والکبد
 
فانت من ارجى بنى عندى
 
لرفع ضیم او لشد عقد
تاریخ پیامبر اسلام - دکتر آیتى و دکتر گرجى - ص 60 به نقل از ترجمه تاریخ یعقوبى ص ‍ 368 و بحار ج 15 ص 152.
85-
همان ، ص 51.
86- على بن ابیطالب علیه السلام فرموده است : ابى ساد فقیرا و ماساد فقیر قبله : پدرم در عین نادارى سرورى کرد و پیش از او هیچ فقیرى سرورى نیافت . ترجمه تاریخ یعقوبى ص 368 و 369 به نقل از تاریخ پیامبر اسلام ص 61.
87- از رسول خدا روایت مى شود که پس از وفات فاطمه بنت اسد، که زنى مسلمان و بزرگوار بود، گفت : الیوم ماتت امى امروز مادرم وفات کرد. پیامبر او را در پیراهن خویش کفن کرد و در قبرش فرو آمد و در لحد او خوابید و چون به او گفته شد: اى رسول خدا براى فاطمه سخت بیتاب گشته اى فرمود: انها کانت امى اذ کانت لتجیع صبیانها و تشبعنى و تشعشهم و تدهننى و کانت امى : او به راستى مادرم بود، زیرا کودکان خود را گرسنه مى داشت و مرا سیر مى کرد، و آنان را گردآلود مى گذاشت و مرا شسته و آراسته مى داشت ، راستى که مادرم بود.
ترجمه تاریخ یعقوبى ص 36 و 369 به نقل از کتاب تاریخ پیامبر اسلام  نوشته مرحوم دکتر ابراهیم آیتى . تعلیق و تصحیح و تحشیه دکتر گرجى . صفحه 61.
88-
فروغ ابدیت ، آیة الله سبحانى ص 140.
89- شهرى در منطقه حوران در 90 کیلومترى دمشق - تاریخ تحلیلى اسلام دکتر شهیدى ص 30.
90- تاریخ تحلیلى اسلام دکتر سید جعفر شهیدى - ص 30.
91- امتاع الاسماع ج 1 ص 9: و کان بعد ذلک یرعى (رسول الله ) غنما لاهل مکة على قراریط به نقل از لغتنامه دهخدا، ذیل قراریط.
92- برخى زمان چوپانى آن حضرت را در سن بیست سالگى نوشته اند - الخمیس ج 1 ص 293 به نقل از تاریخ اسلام دکتر على اکبر فیاض ص 64.
93- بعدها اسلام نیز این قانون را امضا کرد - تاریخ تحلیلى اسلام دکتر سید جعفر شهیدى ص 30.
94- چهار فرسنگ از چهار طرف مکه را حرم مى گویند و جنگ در این محدوده حرام و ممنوع بود - فروغ ابدیت تاءلیف آیة الله سبحانى ص 151.
95- از رسول خدا روایت شده است که درباره فجار فرمود: قد حضرته مع عمومتى و رمیت فیه باسهم و ما احب انى لم اکن فعلت : همراه عموهاى خویش ‍ در آن حاضر شدم و چند تیر هم انداختم و دوست هم ندارم که نکرده باشم . (- تاریخ پیامبر اسلام ص 65.
در طول تاریخ عرب ، چهار بار سد ماههاى حرام شکسته شد و چون این جنگها در ماههاى حرام اتفاق افتاد به آنها فجار گفتند:
فجار اول : دو طرف جنگ قبیله کنانه و هوازن بودند و علت جنگ این بود که مردى به نام بدربن معشر در بازار عکاظ براى خود جایگاهى ترتیب داده بود و هر روز بر مردم مفاخر خود را مى سرود. روزى شمشیرى به دست گرفت و گفت : من گرامیترین مردم هستم و هر کس گفتار مرا نپذیرد باید با شمشیر کشته شود! در این هنگام مردى برخاست و با ضربه اى پاى او را قطع کرد. طائفه دو طرف به هم ریختند ولى بى آنکه کسى کشته شود، دست برداشتند.
فجار دوم : زن زیبایى از بنى عامر توجه جوانى را جلب کرد و از او خواست صورت خود را باز کند آن زن خوددارى کرد. جوان هوسباز، بى آنکه او دریابد پشت سر وى نشست و دامن چادر آن زن را با خار به زمین دوخت به طوریکه وقتى برخاست چهره اش هویدا شد. زن قبیله خود را با فریاد به یارى خواند و جوان هم پس از کشته شدن عده اى ، دست از هم کشیدند.
فجار سوم : مردى از قبیله بنى عامر از مردى کنانى ، طلبکار بود؛ بدهکار، امروز و فردا مى کرد عاقبت به مشاجره انجامید، چیزى نمانده بود که دو قبیله همدیگر را بکشند که کار با مسالمت خاتمه یافت .
فجار چهارم : همان جنگى است که رسول خدا(ص ) در آن شرکت داشت . من او را در موقع بروز جنگ مختلف نقل کرده اند برخى چهارده یا 15 سال و برخى بیست سال مى گویند. ولى چون این جنگ چهار سال طول کشید، ممکن است تقریبا تمام نقل ها صحیح باشد.
-
فروغ ابدیت . نوشته آیة الله جعفر سبحانى ، جلد اول ص 149 و 150.
96-مردى از بنى زبید کالائى به عاص بن وائل سهمى فروخت . عاص کالا را تحویل گرفته بود و بهاى آن را نمى داد. مرد زبیدى ناچار بالاى کوه ابوقبیس رفت و فریاد برآورد:
یاللرجال لمظلوم بضاعته
 
ببطن مکة نائى الحى والنفر
 
ان الحرام لمن تمت حرامته
 
و لا حرام لثوبى لابس الغدر
یعنى اى مردان (قریش ) به داد ستمدیده اى دور از طائفه و کسان خویش برسید که در داخل شهر مکه کالاى او را به ستم مى برند. همانا احترام کسى راست که خود در بزرگوارى تمام باشد و دو جامه فریبکار را احترامى نیست . پس بنى هاشم و بنى مطلب بن عبدمناف و بنى زهرة بن کلاب و بنى تیم بن مره و بنى حارث به فهر در خانه عبدالله بن جدعان تیمى فراهم شدند و پیمان بستند که البته براى یارى هر ستمدیده و گرفتن حق وى ، همداستان باشند و اجازه ندهند که در مکه بر احدى ستم شود. پس حق زبیدى را از عاص بن وائل گرفتند و نیز دخترى را که نبیه بن حجاج از مرد(ى ) خثعمى با زور گرفته بود، از وى پس گرفتند. - تاریخ پیامبر اسلام دکتر آیتى و دکتر گرجى ص 66.
97- همان ص 66 و 67.
98- نام بنیانگذاران اصلى پیمان در زمان جرهمیان طبق نقل مورخ شهیر عمادالدین ابن کثیر، عبارت بود از: فضل بن فضاله ، فضل بن حارث و فضل بن وداعه و چون هر سه ، فضل  بوده اند به آن پیمان و نیز پیمان قریش که به اقتفاء آنان رفته بودند؛ حلف الفضول  گفتند (- البدایة و النهایة ابن کثیر ج 2 ص 292 به نقل از فروغ ابدیت آیة الله سبحانى ص 151). پیامبر اکرم (ص ) بعدها، از این پیمان که خود نیز در آن شرکت داشت ، هماره ستایش مى فرمود از جمله فرموده است : در خانه عبدالله جدعان شاهد پیمانى بودم که اگر اکنون (:: پس از بعثت ) هم مرا به آن فرا خوانند اجابت مى کنم ؛ یعنى هم اکنون نیز به آن پیمان وفادارم و خود را عضوى از افراد آن پیمان مى دانم . - همان ، ص 152
این پیمان بقدرى پابرجا و محکم بود که نسل هاى بعد نیز خود را موظف مى دید به مفاد آن عمل کند. در دوران فرماندارى ولید بن عتبة بن ابى سفیان برادرزاده معاویه که از سوى وى فرماندار مدینه بود؛ حضرت حسین بن على علیه صلوات الله ، بر سر مالى با ولید اختلاف پیدا کرد. حضرت حسین (ع ) براى در هم شکستن اساس ستم و آشنا کردن دیگران به احقاق حقوق خود؛ به فرماندار مدینه گفت :
-
به خدا سوگند اگر بخواهى اجحاف کنى دست به شمشیر خواهم برد و در مسجد رسول خدا(ص ) خواهم ایستاد و مردم را به پیمانى که پدران و نیاکانشان بنیانگذار آن بودند، فرا خواهم خواند.
عبدالله بن زبیر که در مجلس حضور داشت ، برخاست و همین جمله را تکرار کرد و افزود:
-
همگى نهضت مى کنیم ؛ یا حق او را مى ستانیم یا کشته خواهیم شد.
چون دعوت و فراخوانى حسین علیه الصلوة و السلام به گوش همه رسید؛ افراد غیورى چون المسور بن مخرمه و عبدالرحمن بن عثمان ؛ به دعوت آن سالار ستم ستیزان و شهیدان که هرگز تن به ستم نمى داد و زیر بار ظلم و زور نمى رفت ؛ پاسخ گفتند و به آستان مقدس او شتافتند.
ولید بن عتبة بن ابى سفیان فرماندار مدینه وقتى دانست که مردم به دعوت حسین به پیمان مشهور به حلف الفضول ، پاسخ داده اند؛ وحشت کرد و دست از اجحاف در آن مورد شست (همان ، ص 153).
99-
ابن اثیر مى نویسد: عبدالمطلب نخستین کسى بود که در کوه حراء به اعتکاف پرداخت و چون ماه رمضان مى رسید به کوه حراء مى رفت و در تمام ماه بینوایان را اطعام مى کرد و در صد و بیست سالگى وفات یافت   - الکامل ج 2 ص 9 به نقل از تاریخ پیامبر اسلام تاءلیف دکتر آیتى و دکتر گرجى ص 50.
100- تاریخ پیامبر اسلام ، تاءلیف دکتر ابراهیم آیتى و تصحیح و تعلیق دکتر گرجى ص ‍ 68 و 69.
101- ابن اثیر در الکامل مى نویسد که نابغه جعدى شاعر مشهور عرب در جاهلیت و اسلام در همین خانه دفن شده بود. قیس بن عبدالله مشهور به نابغه جعدى که از میگسارى و بت پرستى دورى مى گزید و در اشعار دوره جاهلیت نیز از توحید و بعث و جزا و بهشت و دوزخ سخن مى گفت در یکى از قصاید ایام جاهلى مى گوید:
الحمدلله لا شریک له
 
من لم یقلها فنفسه ظلما
ستایش ویژه خداست که شریک ندارد هر کس چنین نگوید به خود ستم کرده است . و نیز از اوست در توصیف بهشت :
فلا لغو و لا تاءثیم فیها
 
و ما فاهوا به لهم مقیم
در بهشت لغو و نسبت گناه نیست و آنچه بر زبان آورند بر ایشان حاضر است : همان ص ‍ 15.
102-
تاریخ ازدواج خدیجه با محمد دو ماه و بیست و پنج روز پس از بازگشت رسول خدا از سفر شام بود. امتاع الاسماع ، ص 9 به نقل از تاریخ پیامبر اسلام ص 70.
103-  
خدیجه ... ازدواج با رسول خدا رغبت نمود و در پى رسول خدا فرستاد و علاقمندى خویش را به ازدواج با وى ، اظهار داشت
تاریخ پیامبر اسلام ، تاءلیف دکتر آیتى . تصحیح دکتر گرجى ص 69 به نقل از: امتاع الاسماع ص 9، التنبیه و الاشراف ص 197 و سیرة النبى ج 1 ص 205.
104-
سیرة النبى ج 1 - ص 206.
105- فاطمه ، دختر اسد بن هاشم ، همسر ابوطالب و مادر همه فرزندان وى ، رسول خدا را پرورش داد. از رسول خدا روایت مى شود که پس از وفات فاطمه که زنى مسلمان و بزرگوار بود گفت : الیوم ماتت امى . امروز مادرم وفات کرد. و او را در پیراهن خویش ‍ کفن کرد و در قبرش فرو آمد و در لحد او خوابید و چون به او گفته شد: اى رسول خدا براى فاطمه سخت بیتاب گشته اى ، گفت : انها کانت امى اذ کانت لتجیع صبیانها و تشبعنى و تشعشهم و تدهننى و کانت امى . او به راستى مادرم بود، چرا که ، کودکان خود را گرسنه مى داشت و مرا سیر مى کرد و آنان را گردآلود مى گذاشت و مرا شسته و آراسته مى داشت راستى که مادرم بود. ترجمه تاریخ یعقوبى ص 368 و 369 به نقل از تاریخ پیامبر اسلام تاءلیف دکتر آیتى ، تصحیح دکتر گرجى ص 61.
106-
محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب یخطب خدیجه بنت خویلد. هذا الفحل لا یقدع انفه امتاع الاسماع ص 10اسدالغابه ج 5 ص 435 - انسان العیون ج 1 ص ‍ 163 به نقل از: تاریخ پیامبر اسلام ، دکتر آیتى - دکتر گرجى ص 70.
107-
معلوماتى که در تاریخ در مورد قاسم داریم یکى اینست که نخستین فرزند رسول الله (ص ) است ؛ دیگر اینکه در دو سالگى وفات یافت ، سه دیگر که فرزند بعد از او زینب است . در مورد زینب هم مى دانیم در سى سالگى رسول خدا(ص )؛ متولد شده است . اکنون اگر این معلومات را تلفیق کنیم ؛ با توجه به اینکه قاسم 9 ماه در شکم مادر بوده است و دو سال زندگى کرده ، زینب هم که مى دانستیم در سى سالگى رسول الله به دنیا آمده ؛ نه ماه شکم مادر بوده ، پس قاسم در 28 سالگى پیامبر فوت کرده است ؛ و این همان سالى است که پیامبر زید بن حارثه را که کودکى 8 ساله بوده است به فرزندى قبول کرده اند (- اسدالغابه ج 2 ص 224)
108- سیره ابن هشام ، ج 1 ص 222 به نقل از فروغ ابدیت آیة الله سبحانى ص 170.
109-
جعفر بعد از شهادت به طیار معروف شد زیرا پیامبر در مورد او فرمودند: خداوند دو بال به او عنایت کرده است که با آن در بهشت پرواز مى کند.
110- تاریخ انبیاء. محمد جادالمولى ص 509، ناسخ ج 2 از سقیفه تا نینوا ج 1 ص 5.
111-
این بیت از قصیده بلندى است که ابوطالب عموى بزرگوار پیامبر، سالها پیشتر، در مکه ، در مدح برادرزاده گرامى خود سروده بود. بیتى که حضرت فاطمه)س )، خواندند این است :
و ابیض یستسقى الغمام بوجهه
 
ثمال الیتامى ، عصمة للارامل
112- آیات مربوط مدنى :
در قرآن کریم نام محمد )صلى الله علیه و آله و سلم )تنها چهار بار آمده است در چهار آیه مدنى :
آل عمران / 144 و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل ...
احزاب / 40 ما کان محمد ابا احد من رجالکم
محمد(ص ) / 2 و الذین آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا بما نزل على محمد.
فتح / 29 محمد رسول الله و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم .
(-
المعجم الا حصائى للالفاظ قرآن کریم . دکتر محمود روحانى . آستان مقدس رضوى - 1368 ج 3 ص 1374.)
و با نام احمد: یک بار در سوره صف آیه 6:
و اذ قال عیسى بن مریم یا بنى اسرائیل انى رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدى من التورات و مبشرا برسول یاءتى من بعدى اسمه احمد. (همان ج ص 78).
ولى آیاتى که درباره پیامبر اکرم و تاریخ او و خلاصه در ارتباط با اوست چندان زیاد است که تنها فهرست آن خود کتاب مستقلى است ؛ بهترین مرجع براى دسترسى به این آیات فرهنگ موضوعى قرآن مجید به کوشش فانى - خرمشاهى است . ماتیمنا از همین مرجع ، صفات و القاب پیامبر گرامى را یاد آور مى شویم :
اوصاف :
احمد: صف / 6
اذن (زودباور): توبه / 61
اسوة الحسنه : احزاب / 21
امین : اعراف / 68
اول العابدین : زخرف / 81
اول المسلمین : انعام / 163 و زمر / 12
برهان : نساء / 174
بشیر: بقره / 119، مائده / 19، اعراف / 118، هود / 2، سباء / 28، فاطر / 24.
خاتم النبیین : احزاب / 40
داعى الله : احزاب / 46، احقاف / 31 و 32.
رحمة للعالمین : انفال / 33، توبه / 61، انبیاء / 107
الرحیم : توبه / 128
رسول الله : فتح / 29، حجرات / 3، 7، 15 - منافقون / 1 و 5
رسول مبین : زخرف / 29، دخان / 13
رئوف : توبه / 128
سراج منیر: احزاب / 46
شاهد: احزاب / 45، فتح / 8، مزمل / 15
شهید: بقره / 143، نساء / 41، نحل / 89، اسراء / 96
صاحب : اعراف / 184، نجم / 2، تکویر / 22
العائل : ضحى / 8
عبدالله : مریم / 30، جن / 19
عربى : فصلت / 44
ضال (گمشده ): ضحى / 7
مبشر: اسراء / 105، فرقان / 56، احزاب / 45، فتح / 8
مدثر: مدثر / 1
مذکر: غاشیه / 21
مزمل : مزمل / 1
منذر: رعد / 7، شعراء / 194، ص / 65، ق / 3، نازعات / 45.
نبى : مائده / 81، انفال / 61، 64، 65، 67، 70، 73، 113، 117، احزاب / 1، 6، 13، 28، 30، 32، 38، 45، 50، 53، 56، 59، حجزات / 2، ممتحنه / 12، طلاق / 1، تحریم / 1 و 3 و 8 و 9.
نبى امى : اعراف / 157، نحل / 103، عنکبوت / 48.
نذیر: بقره / 119، مائده / 19، اعراف / 184 و 188، هود / 2 و 12 - حجر / 89، اسراء / 105، حج / 49، فرقان / 56، عنکبوت / 50سجده / 3، احزاب / 45، سباء / 28 و 46، فاطر / 23، 24 و 42 - ص / 70، احقاف / 9، فتح / 8، ذاریات / 50 و 51، نجم / 56، ملک / 26.
نور: مائده / 15
ولى : مائده / 55
یتیم : ضحى / 6.
113-
رجوع فرمایید به آیه 37 سوره ابراهیم و آیه 126 سوره بقره .
114- بحار 15 ص 105.
115- به نقل از تاریخ اسلام دکتر محمد ابراهیم آیتى و دکتر ابوالقاسم گرجى ص 5.
116- به نقل از تاریخ اسلام دکتر محمد ابراهیم آیتى و دکتر ابوالقاسم گرجى ص 5.
117- همان ص 6.
118- همان ص 7.
119- همان ص 7 و نیز رجوع کنید به الاصنام کلبى ترجمه سید محمد رضا جلالى نائینى چاپ نشر نو - تهران 1364 صفحات 102 و 103.
120- همان ص 7 و نیز رجوع کنید به الاصنام کلبى ترجمه سید محمد رضا جلالى نائینى چاپ نشر نو - تهران 1364 صفحات 102 و 103.
121- تاریخ پیامبر اسلام ، تاءلیف دکتر آیتى و دکتر گرجى ص 13.
122- همان ص 21.
123- همان ص 35.
124- همان ص 44.
125- همان ص 46.
126- همان ص 47 به نقل از بحار ج 15 ص 127.
127- ج 1 ص 153.
128- ج 16 ص 9 تا 74 به نقل از فروغ ابدیت آیة الله سبحانى .
129- نقل به مضمون از: فروغ ابدیت ج 1 ص 112 به نقل از تاریخ طبرى ج 2 ص 4 و سیره حلبى ج 1 ص 54.
130- تاریخ پیامبر اسلام ، دکتر آیتى و دکتر گرجى ص 50 به نقل از الکامل ج 2 ص ‍ 9.
131- در کتاب عیون اخبارالرضا(ع ) و ص 206 و امالى صدوق ، ص 107 و ج 15 بحار (چاپ جدید) ص 125 - 126، اشعارى از عبدالمطلب نقل شده است که امام على بن موسى علیه الصلوة والسلام ، آنها را براى ریان بن صلت خواند. - تاریخ پیامبر اسلام ، نوشته دکتر آیتى ، تصحیح و حواشى دکتر ابوالقاسم گرجى ، ص 50، حاشیه چهارم .
عبدالمطلب پس از آنکه داستان اصحاب فیل به انجام رسید، اشعارى گفت که یعقوبى آن را نقل کرده است . - ترجمه تاریخ یعقوبى ج 1، ص 330، و اشعارى دیگر که مجلسى از مجالس مفید و امالى شیخ طوسى و کنز کراجکى نقل کرده است . - تاریخ پیامبر اسلام . ص 50 متن .
132-
مرحوم دکتر آیتى و آقاى دکتر گرجى در صفحه 54 تاریخ پیامبر اسلام به حق یادآور شده اند که باردارى آمنه سلام الله علیها در ذیحجه با تولد پیامبر در 17 ربیع الاول ، هماهنگ نیست و احتمال داده اند که حج آنسال در جمادى الاول و یا جمادى الثانى (طبق رسم جاهلى که هر ماهى از ماههاى سال را دو سال حج مى کردند) واقع شده باشد. آیة الله سبحانى این استدلال را که اصل آن از شهید ثانى ست درست ندانسته اند و در ص 125 فروغ ابدیت ، اثبات فرموده اند که اعراب جاهلى در سال دوبار حج مى کرده اند رجب و ذیحجه بنابراین آمنه در ایام تشریق در رجب باردار شده و مدت حمل تا 17 ربیع ، 8 ماه و اندى خواهد بود.
133-
پس از پنجاه سال ، نوشته استاد دکتر سید جعفر شهیدى . صفحات 37 تا 41.
134-
آیینه اسلام نوشته طه حسین ترجمه دکتر محمد ابراهیم آیتى چاپ دوم . شرکت انتشار صفحات 10 و 12.
135-
آیینه اسلام - دکتر طه حسین ترجمه دکتر محمد ابراهیم آیتى نقل به اقتباس و گزینش از صفحات 10، 11، 14، 16، 17، 18، تا 21 و نیز ص 25.
136- سوره ابراهیم ، آیه 37.
137- اسدالغابه ذیل ماده قیس . به نقل از فروغ ابدیت صفحه 29 و 30.
پس از آنکه پیامبر به مدینه هجرت کردند، و قیس بن عاصم خدمت پیامبر رسیده بود، یکى از انصار از دختران وى پرسید و او گفت همه را که 12 تن بودند زنده بگور کردم و هیچ تاءثرى در دلم ایجاد نشد جز یکى . سپس ماجراى این یک را با جزئیات ذکر کرد. پیامبر که چشمانش از اشک پر شده بود فرمودند: ان هذه لقسوة و من لا یرحم لا یرحم این یک سنگدلى آشکار است و هر کس عاطفه نداشته باشد مشمول رحمت الهى نمى گردد.
138-
پس از پنجاه سال ، دکتر سید جعفر شهیدى ص 34.
139- همان ، ص 55.
140- همان ص 62 و 63.
141- همان ، ص 64 و 65.
142- همان ، ص 74.
143- همان ، ص 33.
144- مغازى محمد بن عمر واقدى ، ترجمه محمود مهدوى دامغانى ج 3 صفحات 669 تا 675.
145- رجوع فرمایید به کتاب گرانقدر یکصد و پنجاه صحابه ساختگى نوشته علامه سید مرتضى عسگرى .
146- زنان بزرگ اسلام - خدیجه . على محمد على دخیل - ترجمه دکتر فیروز حریرچى ص 20.

دسته ها : پی‌نگاشت
پنج شنبه هفدهم 2 1388
X